مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب فرهنگی،دینی،خبری
|
سفارشاتی در مورد تعامل با زنان
پدربزرگ من همیشه به یک ضرب المثل قدیمی استناد میکرد و میگفت: (من غابت عن عنزه جابت تیس) یعنی هر کسی که زنش چیزی را در نزد وی نیابد که عاطفهاش را ارضا نماید و او را سیر کند، نفسش او را وادار میکند تا به کسی دیگر که دارای سخنان شیرین است، گرایش داشته باشد. منظور وی از این ضرب المثل معاذ الله تشبیه زن و مرد به بز نر و ماده نیست! زنان مانند مردان هستند و اگر خداوند به مردان نیرو جسم عطا نموده است، به زنان عواطف و احساسات قوی ارزانی داشته است و چهقدر از پادشاهان و افراد دلیر بودهاند که در برابر قدرت عاطفی یک زن سر تعظیم فرود آوردهاند.
یکی از مهارتهای تعامل با زنان این است که شما ترفندی را بدانید که به وسیله آن در عاطفهشان تأثیر بگذارید و با اسلحهی خودشان با آنها به نبرد بپردازید. رسول خدا صلی الله علیه وسلم تو را به احسان و نیکیکردن نسبت زن، و احترام به عاطفهاش توصیه میکند، تا این که با او خوشبخت شوید و به پدران توصیه میکند تا با دخترانشان با نیکی و احسان رفتار نماید. میفرماید: مَنْ عَالَ جَارِیَتَیْنِ حَتَّى تَبْلُغَا، جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَنَا وَهُوَ، وَضَمَّ أَصَابِعَهُ. هر کسی دو دختر را تربیت نماید، تا این که به سن بلوغ برسند. روز قیامت در حالی با من ملاقات میکند که من و او اینقدر به همدیگر نزدیک میشویم (و انگشتانش را جمع مینمود.) و فرزندان را به رفتار محبتآمیز نسبت به مادران توصیه نموده است. چنانکه وقتی یکی از صحابه پرسید: چه کسی سزاوارتر است که من با او بیشتر خوشرفتاری و حسن معاشرت داشته باشم؟ گفت: مادرت، سپس مادرت، سپس مادرت، سپس پدرت. . حتی شوهر را نسبت به حق زن نیز توصیه نموده است، و کسی را که بر زن خویش خشمگین شود یا با او بدرفتاری کند، مورد سرزنش و ملامت قرار داده است. ملاحظه فرمایید که رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حجة الوداع در میان صد هزار نفر از حجاج ایستاده بود، که در میان آنها هرگونه انسان، سیاه و سفید، بزرگ و کوچک، ثروتمند و فقیر بود، به همه آنها فریاد زد و گفت: أَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَیْرًا، أَلَا وَاسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَیْرًا. آگاه باشید، من شما را نسبت به زنانتان به خیر و خوبی توصیه میکنم. در یکی از روزها زنان زیادی پیش همسران رسول خدا صلی الله علیه وسلم آمده و از بدرفتاری شوهرانشان شکایت نمودند. وقتی رسول خدا صلی الله علیه وسلم از این امر اطلاع یافت: برخاست و به مردم فرمود: لَقَدْ طَافَ بِآلِ مُحَمَّدٍ صَلَى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَّلَم نِسَاءٌ کَثِیرٌ یشتکین أَزْوَاجَهُنَّ لَیْسَ أُولَئِکَ بِخِیَارِکُمْ. زنان زیادی در اطراف آل محمد دور زده و از بدرفتاری شوهران خویش شکایت نمودند. این شوهران، بهترینان شما نیستند. رسول گرامی اسلام فرمودند: خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وَأَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی. بهترین شما، بهترینتان با اهل و خانوادهاش است و من بهترینتان نسبت به خانوادهام هستم. حتی دین اسلام چنان احترامی به زنان گذاشته که به خاطر آبرو و ناموس یک زن، جنگهایی به پاخاسته است و سرهای زیادی از تن جدا شده و به پرواز درمیآمدند. . یهودیان به همراه مسلمانان در مدینه زندگی میکردند. نزول آیات حجاب و پوشش مسلمانان، آنان را بسیار خشمگین نمود و آنها تلاش میکردند تا فساد، فحشا و بیحجابی را در میان صفهای مسلمانان انتشار دهند، ولی نتوانستند. در یکی از روزها یک زن مسلمان در کمال عفت و حجاب به بازار یهودیان «بنی قینقاع» رفت و در کنار یک زرگر یهودی نشست. یهودیان از پوشش اسلامی و عفت وی به خشم آمدند و دوست داشتند از نگاهکردن به چهرهی وی یا لمسکردن و بازیکردن با او لذت ببرند! همانگونه که قبل از بزرگداشت اسلام نسبت به زنان چنین میکردند. لذا از وی خواستند تا چهرهاش را آشکار نماید و او را به کشف حجاب فریب میدادند، اما آن زن از این مورد انکار و امتناع ورزید. زرگر در حالی که زن مسلمان غافل و بیخبر نشسته بود، گوشهی پیراهنش را از پایین گرفت و آن را از پشت به چادرش آویزان کرد! وقتی زن مسلمان بلند شد، قسمتی از بدن او ظاهر شد و اندامهایش آشکار گردید! یهودیان از این کار به خنده درآمدند. زن مسلمان و پاکدامن فریاد کشید. وی دوست داشت او را میکشتند، ولی عورتش را ظاهر نمیکردند! وقتی یکی از مسلمانان این صحنه را مشاهده نمود، شمشیر کشید و به زرگر حمله کرده و وی را به قتل رسانید و در مقابل، یهودیان به آن مسلمان حمله کرده و او را به شهادت رساندند. . وقتی رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) از این ماجرا و از این که یهودیان عهدشکنی نموده و به یکی از زنان مسلمان تعرض نمودند، باخبر شدند آنها را محاصره نموده تا این که آنان تسلیم شدند و تحت فرمان آنحضرت قرار گرفتند. چون رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) خواست آنها را تنبیه نمایید و انتقام آبروریزی آن زن عفیفه را از آنان بگیرد، یکی از لشکریان شیطان، یعنی سرکرده منافقان عبدالله بن ابی بن سلول ـ کسی که آبرو و ناموس زنان مسلمان برایش اهمیت نداشته و صیانت زنان محترم برایشان مهم نبود، بلکه فقط هم و غم وی شهوت و شکم بود ـ برخاست و گفت: ای محمد! ای محمد! به موالی یهود احسان کن «زیرا آنان در جاهلیت انصار و یاران او بودند». اما رسول خدا صلی الله علیه وسلم از وی روی گرداند و از پیشنهاد وی امتناع ورزید. چون او برای کسانی عفو و بخشش میطلبید که میخواستند فساد و فحشا را در میان مؤمنین رواج دهند. دو مرتبه این منافق برخاست و گفت: ای محمد! بر اینها احسان کن. و بارها بارها این جمله را تکرار نمود و میگفت: به موالی من احسان کن. رسول خدا صلی الله علیه وسلم به خشم درآمد و رویش را به سوی او بازگردانده و فرمودند: مرا بگذار، باز منافق از خواسته خود باز نیامد و همواره رسول خدا صلی الله علیه وسلم را سوگند میداد تا از کشتن آنها صرف نظر کند، رسول خدا صلی الله علیه وسلم رویش را به سوی او بازگرداند و گفت: آنها به خاطر تو آزاد شدند و از کشتن آنها صرف نظر کرد، اما آنها را از مدینه اخراج نموده و از سرزمینشان آنها را بیرون راند. آری، اهمیت زن مسلمان پاکدامن حتی بیشتر از این است. . «خوله بنت ثعلبه» یکی از اصحاب صالح و نیک پیامبر صلی الله علیه وسلم بود. شوهرش «اوس بن ثابت» پیرمردی کهن سال بود که زود خشمگین میشد. روزی که از مجلس قومش برگشته بود، نزد «خوله» آمد و در مورد چیزی با وی درگیر شد. خوله هم به او واکنش نشان داد، لذا باهم درگیر شدند. اوس بن صامت خشمگین شد و گفت: تو مانند پشت مادرم که هستی و در حالی خشمگین بود بیرون رفت. . در زمان جاهلیت اگر مرد به زنش چنین جملهای میگفت، طلاق محسوب میشد. ولی خوله حکم آن را در اسلام نمیدانست. اوس به خانهاش بازگشت، ولی دید زنش از او دوری میکند، خوله گفت: سوگند به ذاتی که جان خوله در قبضه اوست، به سبب آن کلمهای که گفتهای نزدیک من نیا، تا خدا و رسولش با حکم خویش در این مورد قضاوت کنند، سپس خوله نزد رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) رفت و آنچه را که بین او و شوهرش اتفاق افتاده بود را بیان نمود و از بداخلاقی و رفتار شوهرش شکایت میکرد، و رسول خدا صلی الله علیه وسلم همواره او را به صبر و شکیبایی دعوت مینمود و میگفت: ای خوله! پسر عموی تو پیرمرد کهن سالی است، پس در حق او از الله بترس! در حالی که خوله اشکهایش را پاک میکرد و میگفت: یا رسول الله! جوانیام را به پایش پیر کردم، شکمم را به او اختصاص دادم، تا این که پیر شدم و از فرزند باز آمدم با من «ظهار» کرد! خدایا! من به سوی تو شکایت میکنم و رسول خدا صلی الله علیه وسلم منتظر بود، تا خداوند در مورد این دو حکمی از جانب خودش نازل فرماید. . در آن حال که خوله در نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم بود، آنگاه جبرئیل از آسمان بر رسولخدا صلی الله علیه وسلم با آیات قرآن که در آن حکم خوله و شوهرش بود، فرود آمد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وسلم رو به خوله نمود و گفت: ای خوله! خداوند در مورد تو و شوهرت آیات فرو فرستاد. سپس این آیه را تلاوت نمود: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ. (المجادلة/ ۱)تا آخر آیات از سوره مجادله. ترجمه آیات: (ای پیامبر!) البته خداوند سخن آن زن را که درباره شوهر خود با تو گفتگو میکرد و پیش خدا شکایت میکرد، شنید و خدا گفتگوی شما را میشنود، هر آیینه خدا شنوا و بینا است. . سپس آنحضرت صلی الله علیه وسلم به خوله گفت: به اوس بگو: یک غلام آزاد کند. گفت: یا رسول الله! غلامی ندارد که آزاد کند. گفت: بگو: دو ماه روزه بگیرد. گفت: به خدا او پیرمردی است که نمیتواند روزه بگیرد. گفت: پس به شصت مسکین به هر کدام یک وسقخرما بدهد. گفت: یا رسول الله! چیزی از خرما در اختیار او نیست. رسول خدا صلی الله علیه وسلم گفت: ما او را به یک سطل خرما کمک میکنیم. خوله گفت: به خدا سوگند! یا رسول الله من نیز او را به یک سطل خرما کمک میکنم. رسول خدا صلی الله علیه وسلم گفت: تو کار درستی انجام دادی و خوب کردی. پس برو و آن را از طرف او صدقه کن. من تو را به پسر عمویت به خیر توصیه میکنم. پاک است آن ذاتی که به رسولش مهرورزی و تحمل با همه مردم عطا نموده است. حتی در مورد مشکلات شخصی آنان نیز بر آنها تأثیر میگذارد. من خودم تعامل توأم با مهرورزی و مهارتهای عاطفی را با دختر و همسرم، و قبل از آن با مادر و خواهرانم تجربه نمودهام و آن چنان تأثیر بزرگی مشاهده کردهام که جز کسی که آن را اعمال نموده است، نمیتواند آن را تصور نماید. جز اشخاص محترم بزرگوار کسی به زن احترام نمیکند و جز اشخاص پست و فرومایه هیچکس به وی اهانت روا نمیدارد. وقفه… چه بسا زن، بر فقر و ناداری، زشتی، و گرفتاریهای شوهر صبر میکند، اما برایش خیلی دشوار است که بر بداخلاقیاش صبر و شکیبایی نماید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |